ريچ (با بازي اوون ويلسن) و فرد (با بازي جيسن ساديک) بهترين دوستان يکديگر هستند و نقاط مشترک زيادي با هم دارند. علاوه بر آن، اين دو چندين سال است که ازدواج کرده اند. اما وقتي که اين دو مرد در خانه از خود بيقراري و بي حوصلگي نشان مي دهند، همسرانشان (جنا فيشر و کريستينا اپلگيت) تصميمي شجاعانه براي احياي مجدد ازدواج خود با شوهرانشان مي گيرند. آنها تصميم مي گيرند تا ...

ست و يونس دوقلوهايي هستند با توانايي خطرناک که ميتوانند اجسام را بوسيله ارواح حرکت دهند ! اتفاقاتي مانند مرگ همکلاسيان اين دو به طرز وحشتناکي رخ مي دهد که آنها خود را مسئول مي بينند و بايد کاري کنند …

"کالن" پس از بدست آوردن صليب سلتيک که از گذشته دور بجا مانده به قدرتي باور نکردني دست يافته به جنگ شيطان مي رود ... او همراه با يک تسم مجهز به سلاح هاي مخصوص به مبارزه با يک امپراتوري قدرتمند در لس آنجلس مي پردازد ...

"سالي" و "جيسون" در حال گذران زندگي و پيشرفت هستند. اما با اتفاقي غم انگيز تمام آرزوهاي آنها بر باد مي رود و از زندگي عقب مي مانند. چون مجبور مي شوند به دليل يک تصادف  ناخواسته سرپرستي چهار بچه را به عهده بگيرند ...

مادر "دانا" حافظه خود را از دست داده. او خيلي دوست داشت به افريفا جنوبي سفر کند. دانا براي رساندن مادرش به آرزوي ديرينه تصميم مي گيرد خودش خواسته مادرش را انجام دهد ...

يک پدر انتقامجو از جهنم فرار کرده و به دنبال کساني که باعث مرگ دخترش شدند و همچنين نوه اش را گروگان گرفته اند مي گردد ...

دکتر مارتين هريس ( ليام نسون ) پس از اينکه از کما بيدار شد متوجه اين موضوع مي شود که کسي هويتش را دزديده است ..

موجودات فضايي به زمين حمله کرده اند و آن را به تسخير خود در آورده اند. اکنون نگاه تمام جهان به سربازان آمريکايي است ...

يک کلانتر سرسخت (با بازي جف بريدج) تلاش مي کند به يک زن جوان و جسور در پيدا کردن قاتل پدرش کمک کند ...

مردي غمگين در حالي که بر اثر نوشيدن زياد مست کرده به يک غريبه کمک مي کند تا ليستي براي قتل آماده کند. اما وقتي سرحال مي شود تلاش مي کند براي نجات افرادي که به ليست اضافه کرده اقدام کند ...

داستان فيلم درباره مردي است که با حلقه عروسي خود مي تواند دختران جذاب را به طرف خود جذب کند. در اين ميان ميان او و يکي از همان دختران ماجراهايي اتفاق مي افتد که باعث تغيير جهت زندگيش مي شود ...

"آدام" به "اما"، دختري که در گذشته چند بار او را ملاقات کرده، علاقه پيدا مي کند و سعي مي کند با او رابطه اي عميق برقرار کند. اما "اما" به رابطه عاشقانه اعتقاد ندارد و با اين شرط به رابطه ادامه مي دهد که فقط از نظر فيزيکي و هر وقت احتياج داشتند با هم باشند ...

يک کاراگاه مخفي استخدام مي شود تا يک رقاص مفقود شده را پيدا کند. اما يک شغل ساده تبديل به ماموريتي پيچيده مي شود چون هرکس که کارآگاه از اودر مورد زن گمشده مي پرسد به قتل مي رسد ...